فاطیمافاطیما، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره

تیه کال مامان

تیه کال دختر چشم عسلی من

بهمن 92

  می نویسم برای تو ای زیباترین هدیه ی خدا                  ای همیشه جاودان در میان لحظه هایم غصه معنایی ندارد وقتی تو می خندی برایم ...       ...
18 فروردين 1393

بهار 93 مبارک

          از جنس کدام نور بودی، ستاره ی من؟   که جسارت با تو بودن در من جنبید   و چه عاشقانه به رویت لبخند زدم    و تو چه مهربانانه لبخندم رو پاسخ گفتی    و این شد عاشقانه های آرام من و تو ...    *** نوروزت مبارک ***           ...
18 فروردين 1393

زمستان 92 و برف اصفهان

              سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی  سلام دختر عزیز خودم. امروز هوا برفی بود. برفی که چند سالی بود اصفهان به خودش ندیده بود. درسته که برفش کم بود اما باز هم خدا رو شکر. قربونت برم همش می رفتی پشت شیشه می گفتی مامان بریم برف بازی  . با اینکه هنوز برف درست و حسابی روی زمین نشسته بود  اما دلم سوخت و لباس فراوون بهت پوشوندم و بردمت توی حیاط        ...
21 دی 1392

تجربه ی اولین بهار

      عزیز دلم . امروز اولین بهار زندگیتو تجربه می کنی . انشاالله که همیشه و در تمام مراحل زندگیت سالم و تنومند باشی عسیس دلم     و این هم چندتا عکس از اولین بهار زندگیت         بعد از دید و بازدیهای نوروز به اقوام بابایی و یکی دو تا از اقوام مامانی، روزهای آخر عید نوروز و مسافرت  به طرف جنوب و سر زدن به اقوام مادری             این عکس هم با نشتن در کمال آرامش در کنار آقا فریبرز بدون هیچ ضرب و شتم     قربونت برم که تا عینک آفتابی ها رو دیدی ب...
10 دی 1392

یا ضامن آهو

  و سلام بر تو آن دم که طلوع مشرقی ات، جان عالم را به بشارتی لم یزلی، سبز می دارد و صدای گریه ات در خانه امام کاظم علیه السلام، دامنه ای از شعف را برای همیشه رقم می زند. سلام بر تو که گستره خِلقت، جز با حضور روشن تو تکامل نمی گرفت و اهل بیت روشنایی، جز با وجود بی نهایت تو خدا را برای همگان ترسیم نمی کرد.   کبوتر حرم     ای کبوتر که نشستی روی گنبد طلا           تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا   من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم            سرم و بجای گنبد روی خاکها...
23 شهريور 1392

روزت مبارک ای لبخند زیبای خدااا

    ای همه آسمان شده ، خیره‌ به هر نگاه تو چشم رضا ستاره شد ، مانده کنارِ ماه تو لشگرِ حوریان ببین ، برگِ خزانِ مقدمت آمده‌ تا که بال خود ، فرش کند به راه تو       دخترم با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید چشم تو آینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد ز گل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در ...
23 شهريور 1392